شهرزاد: در سرزمین برفی، میمی، دی دی و لی لی سه پنگوئن کوچولوی شیطون، با خانواده پنگوئنها زندگی میکردند. آن سه یک روز مثل همیشه رفتند کنار دریاچه همیشه یخ زده و مشغول بازی شدند، سهتایی به دنبال هم میدویدند و با هم برف بازی میکردند و میخندیدند. بعد از کلی بازی خسته شدند و سهتایی کنار هم دراز کشیدند و شروع کردند به تماشای ابرها، اما ناگهان صدایی شنیدند، یک صدا شبیه صدای گریه. کمی به این طرف و آن طرف نگاه کردند صدا از پشت درخت کاج بزرگ کنار دریاچه بود، پس سهتایی آرام آرام رفتند کنار درخت و دیدند یک آدم برفی آنجاست و دارد گریه میکند! میمی از او پرسید: «چی شده آدم برفی، چرا داری گریه میکنی؟» آدم برفی گفت: «من سردمه.» دی دی با تعجب گفت: «سردته؟ مگه تو آدم برفی نیستی؟»,کودکان،,کوچولوهای ...ادامه مطلب